چرا باید وبلاگهای کوچکتان را دوست داشته باشید؟!
یک مطلب جالب که خوندنش ممکنه برای شما جالب باشه...[به نقل از یک پزشک]
بارها پیش آمده که از آدمهای خوشذوق و بادانشی پرسیدهام که چرا وبلاگ نمینویسند، آنها دلایل زیادی را عنوان کردهاند، یکی از این دلایل که به صورت خودمانی به من مطرح کردهاند، این بوده است که تصور نمیکنند با چند ماه نوشتن تبدیل به یک وبلاگ شناختهشده پرمخاطب شوند. اتفاقا یکی از دلایل رکود وبلاگستان ما، همین شهوت معروف شدن و پرمخاطب شدن است. در اینجا من میخواهم...
اتفاقا یکی از دلایل رکود وبلاگستان ما، همین شهوت معروف شدن و پرمخاطب شدن است. در اینجا من میخواهم به صورتی متناقض، روی این مسئله تأکید کنم که اتفاقا در بسیاری موارد، داشتن یک وبلاگ کوچک با مخاطب محدود، میتواند بهتر باشد:
۱- در یک وبلاگ با مخاطب کم، اجباری به بهروز کردن همیشگی نیست، شما متعهد نمیشوید و میتوانید هفته یا حتی ماهی یک مطلب داشته باشید و هر وقت «نوشتنتان گرفت»، به میزان بیشتری بنویسید.
۲- در یک وبلاگ کوچک، میزان انتظار از شما پایینتر است، دلیلی وجود ندارد که هنگام نوشتن یک پست به همه جوانب امر فکر کنید، مثلا هیچ نیازی نیست که از خودتان بپرسید، نکند خواننده از من بپرسد که هدف از نوشتن این پست چه بوده است.
۳- در یک وبلاگ کوچک، بیشتر در پی تسلی روحی و برآوردن خواهشهای روانی خودتان هستید تا برآورد برآیند سلایق خوانندگان و بعد نوشتن مطابق این ارزیابی.
۴- مدیریت یک وبلاگ کوچک، وقت کمتری میبرد و هزینه کمی بابت میزبانی و یا طراحی پوسته میپردازید. شما لازم نیست بابت مدیریت آگهیها وقت بگذارید و وقتتان را صرف کارهایی کنید که دوست ندارید.
۵- وبلاگ کوچکتان میتواند ناشناخته باقی بماند و بنابراین هراسی از خوانده شدنش توسط نزدیکان و همکاران ندارید. شاید برایتان عجیب باشد، اما بسیاری از وبلاگنویسها حتی آنهایی که مطالبشان «اگر و امایی» هم ندارد، دوست ندارند در محیط آفلاین کسی آنها را به خاطر وبلاگشان یاد کند و نه شخصیت آفلاین آنها!
۶- در یک وبلاگ کوچک، میشود بیشتر روزانهنویسی کرد. مثلا در یک وبلاگ کوچک میشود، به راحتی در مورد خاطرات دوران طبابت نوشت. اما مثلا تصور کنید که من بیایم و مرتب در مورد مریضهای جالبی که داشتهام بنویسم، این کار برخلاف انتظار شما، خالی از مشکل نیست،مثلا ممکن است:
- متهم به بیخیال بودن و یا تفریح کردن با آلام خلق شوم.
- این شائبه پیش بیاید که مثلا با عنوان کردن مشکلات صنفی، اهداف خاصی دارم!
- متهم شوم که حریم خصوصی بیماران با نقل خاطرات نقض میکنم.
- متهم شوم که از بیماری مردم برای افزایش هیت استفاده میکنم و …
حالا ممکن است یکی حرفهاش چیز دیگری باشد، مثلا پرستار، قاضی، ورزشکار معروف یا از اهالی شناخته شده رسانه باشد، در هر صورت روزانهنویسی او به سادگی روزانهنویسی یک بلاگر ناشناس نخواهد بود.
۷- در یک وبلاگ کوچک میتوان بیشتر به صورت شخصی اظهار نظر کرد، اما در یک وبلاگ بزرگ باید همه جوانب را تحتنظر داشته باشی و مواظب باشی یک طرفه به قاضی نروی و سیاه و سفید نبینی و به همه مخاطبان فکر کنی. مثلا اگر از یک ورزشکار یا بازیگر سینما متنفر باشی، در یک وبلاگ کوچک میتوانی دستش بیندازی، اما در یک وبلاگ بزرگتر باید او از چند زاویه بررسی شود.
۸- در یک وبلاگ کوچک میتوان صمیمانهتر نوشت و بیشتر با خوانندگان گرم گرفت و کامنتهایی حتی بیشتر و تسلیبخشتر از یک وبلاگ بزرگ داشت.
۹- یک وبلاگ کوچک، وقت آزاد بیشتری برای شما میگذارد که در آن میتوانید فیلم ببینید، ورزش کنید و بیشتر کتاب بخوانید.
۱۰- برد رسانهای کمتر و داشتن مخاطب کمتر، باعث میشود کمتر محافظهکار باشید و بتوانید گاه و بیگاه هر چه دل تنگتان خواست، بگویید!
پس اگر وبلاگی دارید که تنها چندده نفردر روز بازدیدکننده دارد، اما با همین عده ارتباط صمیمانهای دارید، اگر حس میکنید مطالبتان توسط همین عده خوب خوانده میشود، اصلا فکر نکنید که لطف کار با بیشتر شدن مخاطبتان بیشتر خواهد شد، ممکن است به صورت متناقض، بزرگتر شدن وبلاگتان، میزان لذتی را که از نوشتن میبرید، کاهش دهد.
به وبلاگ کوچتان افتخار کنید، درست است که شاید نتوانید با آن مشهور شوید، اما شما جریان سیال فکریتان که نیازی به ویرایش آن هم نیست، در این وبلاگ کوچک دارید.
سعی کنید در همین وبلاگ کوچک خودتان باشید، با وجود همین مخاطب اندک بنجلفروشی نکنید و به موقعش خوب، سنجیده و پیراسته بنویسید.
وبلاگستان فارسی تنها از ده – بیست وبلاگ بزرگ ساخته نشده، بلکه آمیزهای از هزاران وبلاگ کوچک است که اگر هر یک از آنها بتوانند در ماه فقط یک مطلب خوب بنویسند، میتوانند همه چیز را تغییر بدهند.